آخرین سلسله نظام شاهنشاهی ایران، سلسلۀ پهلوی بود که رضاخان میرپنج آن را بنیان نهاد و خود 16 سال سلطنت کرد.
رضاخان در 24 اسفندماه 1255ش در قصبۀ آلاشت از توابع سواد کوه مازندران
متولد شد. اندکی پس از تولد، پدرش درگذشت و قیومیت او را عمویش سرهنگ
نصراللهخان به عهده گرفت. رضاخان از پانزده سالگی درجات نظامی را یکی پس
از دیگری پشت سر نهاد، بهطوری که در سال 1297ش به درجۀ سرتیپی و در 1299ش
به درجۀ میرپنجی رسید.
عامل سیاسی کودتا، سیدضیاءالدین طباطبائی و عامل اجرائی و نظامی آن
رضاخان بود. رضاخان و نیروهایش روز سوم حوت 1299ش وارد تهران شدند و حکومت
نظامی اعلام کردند و تمام وزارتخانهها و پست تلگراف را تعطیل نمودند.
احمدشاه به خواست کودتاچیان سیدضیاءالدین را به صدرات منصوب کرد و به
رضاخان منصب سرداری داد. رضاخان در 1300ش وزیر جنگ شد. بعد از اعتراضات
معتمدالتجار و مدرس که از نمایندگان مجلس بودند رضاخان استعفا داد اما
امنیت شهر با قتلهای مرموز مختل شد و همین باعث استرداد رضاخان شد.
احمدشاه در سال 1302ش سردار سپه را به رئیسالوزرایی منصوب کرد و خود راهی
اروپا شد از آنجا که در آن زمان دولت عثمانی از سلطنت به جمهوری تغییر
یافته بود، در ایران نیز نظامیان به تحریک سردار سپه خواستار دولت جمهوری
شدند لذا طرح جمهوریت تقدیم مجلس شد. اما با بروز تظاهرات به رهبری
روحانیون، انصراف از جمهوریت توسط رضاخان اعلام شد. احمدشاه بعد از شنیدن
این خبر، رضاخان را خلع کرد اما به علت تهدید نظامیان بار دیگر رضاخان روی
کار آمد.
در سال 1304ش احمدشاه قصد بازگشت به کشور را داشت، اما به دلیل تظاهرات در
تهران به علت کمیابی نان منصرف شد. در این اثنا رضاخان به منظور یکسره
کردن کار قاجار عدهای از درباریان را به اتهام کمبود نان خلع کرد.
در اواخر مهر تظاهرات علیه قاجاریه شکل گرفت و روز نهم آبان مجلس شورای
ملی جلسه علنی تشکیل داد و انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نمود. حکومت به
طور موقت به رضاخان واگذار شد و تعیین حکومت قطعی به نظر موسسان موکول
گردید. سرانجام مجلس موسسان در روز 22 آذرماه سال 1304ش پادشاهی ایران را
به رضاخان و اعقاب ذکور وی تفویض نمود.
رضاخان دولت را از حیث اداری و مالی برای اجرای طرحهای زیر ساختی توسعه
آماده کرد. راههای شوسه، آسفالته، راه آهن و نظام آموزشی جدید به تقلید از
نظامهای اروپایی شکل گرفت. دانشگاه تهران تاسیس شد و شماری از دانشجویان
برای تحصیلات به خارج از کشور فرستاده شدند و برای صنعتی شدن کشور به کمک
متخصصان بهویژه آلمانیها گامهای مهمی برداشته شد. اما بیتوجهی به
ویژگیهای اجتماعی و فرهنگی در کشور، نارضایتی مردم عدم موفقیت طرحها را
رقم زد. شاه در سال 1305ش فرمان لغو کاپیتولاسیون را صادر کرد.
اولین عکس العمل روحانیت نسبت به شاه توسط شیخ محمد بافقی در فروردین
1306ش، زمانی صورت گرفت که بانوان درباری بدون حجاب از حرم حضرت معصومه (س)
خارج شدند. روز بعد شاه با تجهیزات نظامی وارد قم شد و دستور ضرب و شتم
روحانیون را صادر کرد. دومین اعتصاب روحانیت در اعتراض به اجرای قانون نظام
اجباری بود که طی مذاکرات دولت با علمای قم و پذیرفته شدن تقاضاهای آنها
مبنی بر تجدیدنظر در قانون نظام اجباری، علما متفرق شدند.
در سال 1307 سیدحسن مدرس دستگیر و سرانجام در 316 توسط عمال دولت به قتل
رسید. همزمان با دستگیری سید حسن مدرس قانون لباس متحدالشکل به اجرا درآمد و
پوشیدن لباس روحانیت فقط با جواز دولتی امکانپذیر بود. در این میان خلع
سلاح عشایر علت دیگر برای جنبش علیه حکومت پهلوی شد.
طی اشغال ایران توسط متفقین در 25 شهریور 1320ش، رضاخان مجبور به
کنارهگیری از سلطنت شد و به جزیرۀ مورس تبعید گردید. بدین ترتیب محمدرضا
پهلوی به سلطنت رسید.
در انتخابات دورۀ چهاردهم مجلس شورای ملی به مردم فرصت داده شد تا به هر
کسی که میخواهند، رأی بدهند. در نتیجه این آزادی، افرادی چون دکتر محمد
مصدق انتخاب شدند. دکتر مصدق در مجلس طرحی راجع به نفت به تصویب رساند مبنی
بر این که هیچ یک از مقامات کشور حق مذاکره یا بستن قرارداد نفت با هیچ
کشور خارجی را ندارد. در این موقع هیئتی از روسیه وارد ایران شدند تا
امتیاز نفت شمال را بدست آورند، اما بینتیجه برگشتند.
بعد از اتمام جنگ جهانی دوم (1324ش) نیروهای شوروی خاک ایران را ترک
نکردند و به اختلافات گروهی در ایران دامن زدند. در آذرماه همان سال آمریکا
و انگلیس از شوروی خواستند که ایران را ترک کند، اما تا آذرماه 1325 که
فرمان پیشروی ارتش به آذربایجان صادر شد و آخرین مواضع فرقۀ دمکرات در
تبریز از بین رفت، شوروی همچنان به حمایت گروههای سیاسی مشغول بود.
شاه بعد از اینکه در دانشگاه تهران مورد هدف گلوله قرار گرفت، انحلال حزب
توده را اعلام کرد و آیةالله کاشانی را به خرمآباد تبعید نمود. در
شهریور 1328 نخستین جبهۀ ملی ایران به رهبری دکتر مصدق تشکیل شد. رزمآرا
با مخالفتهایی که نسبت به ملیشدن صنعت نفت داشت در اسفند 1329 توسط خلیل
طهماسبی از فداییان اسلام به قتل رسید و کمیسیون خاص نفت به ریاست مصدق،
ملیشدن صنعت نفت را تصویب کرد. مصدق در اردیبهشت 1330 به نخستوزیری منصوب
شد. او برنامۀ کار خود را بر دو اصل استوار ساخت:
1- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت
2- اصلاح قانون انتخابات
از آنجا که شاه وزارت جنگ را بنا به درخواست مصدق به او نداد، مصدق
استعفا کرد. اما با تظاهرات مردم در 30 تیر که خواستار بازگشت مصدق بودند،
بار دیگر او با اختیارات بیشتری از قبیل وزارت جنگ به مقام نخستوزیری
برگزیده شد و عدۀ زیادی از امرای ارتش را باز نشسته نمود. سپس روابط سیاسی
با انگلستان را قطع کرد و همین امر باعث شد تا انگلستان و آمریکا درصدد
ساقط کردن دولت وی برآیند. سرانجام شاه در 22 مرداد 1332 مصدق را عزل کرد.
به دنبال آن اولین پیشنهاد دهندۀ ملی شدن صنعت نفت، دکتر حسین فاطمی
تیرباران شد و آمریکا و انگلستان مذاکرات خود را در مورد مسئله نفت از سر
گرفتند و بعد از 4 ماه مذاکره، اعلامیۀ موافقت در مورد واگذاری نفت به
کنسرسیوم بینالمللی صادر گردید. در شهریور 1334 بعد از اینکه حسین علاء
(نخستوزیر وقت) مورد حمله فدائیان قرار گرفت، شاه فرمان دستگیری و مجازات
فدائیان را صادر کرد و در 27 شهریور فدائیان از جمله نواب صفوی، خلیل
طهماسبی، مظفر ذوالقدر و سیدمحمد واحدی تیرباران شدند.
مسائلی از قبیل به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شاه در سال 1336، تقلب در
انتخابات دورۀ بیستم 1339، عدم رضایت دانشجویان دانشگاه از مسائل جاری
سیاسی و رویۀ شاه در کلیه شئون مملکت، باعث راهاندازی تظاهرات شدید علیه
شاه شد. مقام نخستوزیری به علی امینی، معتمد آمریکاییها داده شد و آمریکا
به شاه تکلیف کرد که حق دخالت در امور مملکت را ندارد. امینی اوضاع آشفته
کشور را ناشی از فساد دانست و برای مبارزه با آن اقدام نمود. اما شاه که
مسلوبالاختیار بود طی سفری به آمریکا عدم موفقیت امینی را اعلام کرد و
درخواست نمود که مجدداً تمامی اختیارات به او واگذار شود و قول داد که
نظریات کاخ سفید را به نحو مطلوب انجام دهد. بعد از جلب توجه آمریکا به
ایران بازگشت و امینی را برکنار و امیر اسدالله علم را جایگزین کرد.
در شهریور 1341ش هیئت وزیران علم، لایحه جدید انجمنهای ایالتی و ولایتی
را تصویب کرد و به زنان حق انتخاب رأی داد. در آن لایحه قید اسلام از شرایط
انتخابات حذف و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتابهای آسمانی قید شده
بود که این تصویبنامه به شدت مورد اعتراض علما و روحانیون قرار گرفت و شاه
و علم مجبور به لغو آن شدند.
شاه به خواست آمریکا اصول شش گانهای را به نام اصلاحات اجتماعی به
رفراندوم گذاشت اما این بار حضرت آیةا... خمینی حکم به تحریم رفراندوم
داد.
امام خمینی عید نوروز 1342 را به مناسبت شهادت امام جعفر صادق (ع) به
عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عج) اعلام نمود و در مدرسه فیضیه عزاداری
مفصلی برگزار شد. اما مدرسه مورد حمله مأمورین امنیتی قرار گرفت و تعدادی
کشته و زخمی شدند. سپس شاه دستور دستگیری امام را صادر کرد. در بامداد 15
خرداد 1342ش امام دستگیر شد. اما با روی کار آمدن حسنعلی منصور در اسفند
1342 ایشان آزاد شدند. بعد از تصویب لایحۀ مصونیت مستشاران آمریکایی، امام
نطق کوبندهای علیه شاه و آمریکا و اسرائیل ایراد نمود که در نتیجه آن در
13 آبان 1343 بازداشت و به ترکیه تبعید شدند.
شاه در سال 1348 فرح پهلوی را نایبالسلطنه قرار داد و در سال 1353 تشکیل
حزب رستاخیز را به دبیرکلی امیرعباسهویداد اعلام کرد و مردم مجبور به
عضویت در آن حزب شدند، همین امر نارضایتی مردم را افزونتر ساخت و آنها به
مخالفتهای خود علیه رژیم پهلوی ادامه دادند. بزرگترین تظاهرات علیه رژیم
شاه در روز 29 بهمن سال 1356 در تبریز رخ داد و در پی آن مردم اصفهان
تظاهرات کردند و در روز 17 شهریور حکومت نظامی اعلام شد، اما مردم در میدان
ژاله اجتماع کرده و مورد حلمه مأموران قرار گرفتند، که تعداد زیادی کشته
شدند. این روز در تاریخ انقلاب ایران به جمعه سیاه معروف شد.
در اواخر حکومت پهلوی دیگر کسی مقام نخست وزیری را نمیپذیرفت، تا اینکه
شاهپور بختیار انتخاب شد. شاه در 26 دی 1357 ایران را ترک و به مصر رفت و
روز 12 بهمن همان سال امام وارد تهران شد و با سخنرانی در بهشت زهرا سلطنت
پهلوی را غیرقانونی خواند. سرانجام در 22 بهمن 1357ش آخرین سلسله سلطنتی
ایران منقرض شد و محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران در سوم مرداد سال 1359 در
مصر درگذشت.