سرزمین من آریا

تاریخ و تمدن ایران

سرزمین من آریا

تاریخ و تمدن ایران

افشاریان

  1. تاریخچه سلسله افشاریان

    نام: afsh2.jpg نمایش: 860 اندازه: 38.2 کیلو بایت


    افشاریان

    پدر نادر امام قلی نام داشت و او در طفولیت پسر مرد و اسم اصلی نادر ندر قلی است و این پسر ابتدا با مادر در میان ایل خود زندگی محقری داشتند . پس از آنکه ندر قلی به سن هجده رسید در خدمت یکی از روسای افشاریه که در حکومت ابیورد بود داخل شد و دختر او را به زوجیت گرفت و از این تاریخ قدم در مرحله ترقی و شهرت گذاشت چه نادر پس از فوت مخدوم خود به حکومت ابیورد و ریاست قبیله او رسید و چون زوجه اولش که مادر رضا قلی میرزا که ارشد اولاد نادر است وفات یافت دختر دیگر او را به زنی اختیار نمود و این زوجه دوم مادر نصرالله میرزا و امام قلی میرزا است.

    شروع اهمیت نادر مقارن بود با ایامی که ملک محمود سیستانی که سابقا گفتیم بر خراسان استیلا داشت . نادر از طرف ملک محمود به دفع ازبکان مامور گردید اما کمی بعد چون نسبت به مخدوم تازه خود سرکشی و استبداد به خرج می داد از خدمت او برکانر شد و به تاخت و تاز در خراسان پرداخت .
    مقارن بروز این وقایع شاه طهماسب دوم که در فرح آباد مازندران اقامت داشت یکی از سرداران خود یعنیرضا قلی خان را به فتح مشهد و دفع ملک محمود سیستانی فرستاد و او از نادر یاری خواست . اگرچه نادر دعوت او را اجابت نمود ولی این دو دوست که هیچ کدام به فتح دیگری راضی نبودند با هم نساختند و هر یک به حساب خود با ملک محمود به جنگ پرداختند . به همین جهت هم هر دو شکست یافتند و ملک با حتی بر نیشابور نیز استیلا یافت و خود را پادشاه خواند و به نام خویش سکه زد .
    نادر بعد از شکستی که از دست ملک محمود یافت به تهیه سپاهی دیگر پرداخت و عاقبت در دو فرسخی مشهد غالب شد و ملک محمود با دادن اسیر و کشته بسیار گریخت .

    بعد از پیچیدن آوازه این فتح شاه طهماسب نماینده ای به خراسان پیش نادر فرستاد و او را به خدمت خود خواند . نادر مقدم سفیر پادشاه صفوی را گرامی داشت و با دادن قول خدمتگذاری شاه طهماسب را به آمدن به خراسان دعوت کرد .
    شاه طهماسب به معیت فتحعلی خان قاجار قوانلو سردار سپاه خود از مازندران راه خراسان را پیش گرفت و چون اتحاد او با نادر فاش شد . جمع کثیری از طوایف و قبایل خراسان هم به یاری شاه طهماسب به اردوی نادر ملحق شدند و از این جماعت بودند عده ای از کردان خبوشان .
    فتحعلی خان قاجار که شاه را مطیع و تحت الحمایه ایل خود می خواست از زیاد شدن یاران غیر قاجار او که موجب تحت الشعاع شدن قاجاریه بودند برآشفت و در صدد پریشان کردن جمعیت اکراد خبوشانی افتاد و چون یکی از رؤسای ایشان را به بهانه ای گردن زد ، کردان شوریدند و بین اکراد و قاجاریه جنگ در گرفت و اتباع فتحعلی خان بسیاری از کردان را کشتند . این طایفه هم ناچار به نادر توسل جستند و نادر هم واسطه صلح گشته ، عفو اکراد را که به اغوای فتحعلی خان متمرد شناخته شده بودند از شاه خواست . شاه ایشان را بخشود و نادر را طهماسب قلی ( یعنی چاکر طهماسب ) لقب داد .

    نام: 270pxNadershahtomb-1.jpg نمایش: 971 اندازه: 23.9 کیلو بایت


    طهماسب قلی خان در 22 محرم سال 1139 پس از آن که ملک محمود از قبول اطاعت شاه طهماسب سر پیچید از خبوشان عازم فتح مشهد شد و در دوم صفر آنجا را محاصره نمود.
    در موقع محاصره مشهد فتحعلی خان که از شوکت روزافزون نادر در وحشت بود ، و بر جان خود می ترسید به بهانه جمع سپاهی از شاه اجازه خواست که به استرآباد برگردد . شاه به این امر رضا نداد و او و طهماسب قلی خان یکی از قاجاریه را که با فتحعلی خان کینه داشت ، محرمانه به قتل رئیس ایل قاجاریه واداشتند و فتحعلی خان به این ترتیب در 14 صفر 1139 به قتل رسید و طهماسب قلی خان به جای او سردار کل سپاهیان شاه طهماسب گردید.
    محاصره مشهد دو ماه ونیم طول کشید و ملک محمود که اسلحه و توپخانه ای مکمل داشت به خوبی مقاومت می کرد . عاقبت از سرداران او یک تن در 16 ربیع الثانی 1139 خیانت ورزید و یکی از دروازه های شهر را بر روی شاه طهماسب گشود و جنگ در مشهد بین طرفین درگرفت . چون کار بر ملک محمود سخت شد تاج و تخت خود را تسلیم شاه طهماسب کرد و در یکی از زوایای آستانه به درویشی مقیم شد .

    طهماسب قلی خان پس از فتح مشهد برای استمالت شیعیان به زراندود کردن صفه و مناره آستانه رضوی و بنای مناره دیگر قرینه آن مشغول شد و پسر خود رضا قلی میرزا را در آنجا گذاشت و خود برای به زنی گرفتن دختر یکی از رؤسای اکراد که نامزد او بود ، به خبوشان عازم گردید اما شاه طهماسب این دختر را قبلاً به عقد خود خواند و در سر راه مقصود طهماسب قلی خان ایجاد مانع کرد .
    این قضیه بین شاه و سردار سپاه او تولید نقار نمود وهر دو طرف برای مسابقت در تحصیل دست آن دختر به خبوشان شتافتند و قلعه آن جا را به علت امتناع اکراد از سپردن دختر خود به شاه و طهماسب قلی خان به محاصره گرفتند . چون تسخیر قلعه میسر نشد ، طهماسب قلی خان به مشهد برگشت و شاه طهماسب هم بر اثر به غارت رفتن مقداری از خزائن سلطنتی اش در جاجرم از آن جا دست برداشت . طهماسب قلی خان اشیاء به غارت رفته را از غارتیان پس گرفت و پیش شاه فرستاد و دوباره در خدمت او مقرب گردید . سپس در سر فرصت اکراد عاصی خبوشان را مغلوب ساخت و بالاخره به مقصود خود که ازدواج با دختر یکی از سران ایشان بود ، نایل آمد و چون در این اثناء به نوشته هایی دست یافت که ملک محمود برای شوراندن اکراد به ایشان نوشته بود از شاه حکم قتل ملک محمود را گرفت و او را در مشهد کشت .
    بعد از آن که طهماسب قلی خان دو رقیب مقتدر یعنی فتحعلی خان و ملک محمود سیستانی را برانداخت به خیال سرکوبی افاغنه ابدالی که از سال 1129 بر هرات مسلط شده بودند افتاد . به خصوص که دامنه تعرض این جماعت حتی تا حدود قائنات و مشهد نیز بسط یافته بود . طهماسب قلی خان ابتدا در 1139 قائنات را از وجود ایشان مصفا ساخت . سپس در 1141 در کافه قلعه از محال جام با اللهیار خان حکمران ابدالی هرات جنگ نمود . اللهیار خان گریخت و پس از یکی دو شکست که از طهماسب قلی خان یافت از او امان خواست . خان افشار او را بخشود و به حکومت هراتش باقی گذاشت . .

    نام: 436964_Lta0TOaU.jpg نمایش: 878 اندازه: 15.0 کیلو بایت


    دفع اشرف افغان

    شاه طهماسب بر خلاف نظر طهماسب قلی خان اصراری داشت که قبل از هر اقدامی اصفهان فتح و دست افاغنه غلجایی از سر مردم آنجا کوتاه شود .
    عاقبت قبل از آن که طهماسب قلی خان به دفع افاغنه ابدالی برود ، شاه طهماسب یکی از امرای خود را به نام محمد علی خان به عنوان نایب السلطنه و سردار سمت عراق و آذربایجان اختیار نمود . این مسأله بر طهماسب قلی خان گران آمد و بین او و شاه بار دیگر نقار در گرفت . طهماسب قلی خان محمد علی خان را برانداخت و شاه را به مازندران آورد و خیال او این بود که صفحات ساحلی بحر خزر را از روس ها و عراق عجم را از افاغنه غلجایی پاک کند . ولی چون فتنه افاغنه ابدالی بالا گرفت چنانکه دیدیم هرات را لازم تر شمرد و به آنجا رفت .
    دئر موقع اشتغال طهماسب قلی خان به جنگ با اللهیار خان ابدالی اشرف غلجایی که خیالات طهماسب قلی خان را در حق خود می دانست ، پیش دستی کرده با سپاهی آماده به طرف خراسان حرکت نمود و چون به نزدیک سمنان رسید طهماسب قلی خان از هرات برگشته بود و به جلوی او می شتافت . جنگ بین طرفین در کنار رودخانه کوچک مهماندوست در خام دامغان در ششم ربیع الاول 1142 اتفاق افتاد و اشرف که به لشکریان خود که چهار سال قبل سپاه عثمانی را مغلوب کرده بودند مطمئن بود شکستی فاحش خورد و به طرف تهران عقب نشست . طهماسب قلی خان در عقب افاغنه به سمت تهران آمد و اشرف پس از شکستی دیگر در دره خوار چون دید تاب مقاومت ندارد به عجله به اصفهان برگشت و در آنجا قریب 3000 تن از بزرگان قزلباش و اعیان صفویه را کشت و طولی نکشید که سپاهیان طهماسب قلی خان به اصفهان نزدیک شدند و در جنگ دوم که در جلگه مورچه خورت در 20 ربیع الثانی 1142 رخ داد ، فتحی دیگر کردند و سه روز پس از آن به اصفهان وارد شدند و افاغنه به شتاب تمام به فارس منهزم گشتند .

    در جنگ مورچه خورت عده ای نیز از سپاهیان عثمانی با توپخانه که به یاری اشرف آمده بودند شرکت داشتند . طهماسب قلی خان پس از غلبه اسرای عثمانی مورد نوازش قرار داد و به اوطان خود برگرداند .
    پس از ورود طهماسب قلی خان به اصفهان شاهطهماسب دوم که در تهران بود به سرعت خود را به پایتخت اجدادی رساند و در هشتم جمادی الاولی به آنجا رسید و به دیدار مادر پیر خود که 7سال بود به لباس مبدل کنیزی می کرد نائل آمد .

    طهماسب قلی خان بعد از گشودن اصفهان می خاست به خراسان برگردد و به حفظ حدود آن قسمت مشغول شود . ولی شاه طهماسب به این کار رضا نداد . عاقبت به اصرار شاه طهماسبقلی خان با گرفتن اختیاراتی کامل و چهل روز استراحت در اصفهان به عقب اشرف عازم فارس شد و خود را به دشت زرقانپنج فرسنگی شیراز رساند .
    اشرف از شیراز به جلوی طهماسب قلی خان رفت ولی در همین نقطه شکستی دیگر یافت و به طرف لار و فسا گریخت و به قدری در این کار شتاب می کرد که بسیاری از افاغنه یا در راه تلف شدند یا به دست مردم به قتل رسیدند . از لار اشرف برادر خود رابا جواهر و نفایس غارتی به استمداد پیش عثمانی ها فرستاد و خود به تحکیم قلعه لار مشغول شد . ولی مردم بر برادر او دست یافته به قتلش رساندند و خود او نیز چون از حرکت طهماسب قلی خان و کاسته شدن عدد همراهان خویش اطلاع یافت پس از نه روز اقامت در لار عازم قندهار گردید . اما در بلوچستان به دست یکی از خانواده های بلوچ مقتول شد و قاتل سر اشرف را با به قاصد بخشید و خلعت شایانی نیز برای خود او فرستاد و به این ترتیب فتنه افاغنه غلجایی به کلی از ایران دفع گردید.


    دفع روس و عثمانی

    قبل از آنکه طهماسب قلی خان به دفع افاغنه مبادرت ورزد از روسیه واگذاری ولایات ساحلی بحر خزر را که که این دولت به شرحی که گذشت تصرف کرده بود خواستار شد.
    دولت روسیه هم در این ایام به علت تلفاتی که از بدی آب و هوای سواحل بحر خزر به به سپاهیان روسی وارد آمده و شماره آن در طی 12 سال تصرف از 130000 تا 200000رسیده بود خود به تخلیه این ایالات میل داشت ولی چون نمی خواست که عثمانی آن نواحی را متصرف شود به شاه طهماسب پیغام داد که به گرفتن آنها اقدام نماید .
    در سال 1145 نمایندگان ایران و روسیه در رشت معاهده ای بستند و روس ها به موجب آن تمام اراضی ایران را که در جنوب شهر سالیان و نهر کورا بود فورا به ایران برگرداندند ولی تخلیه دربند و باکو را موکول به وقتی کردند که ایران ایروان و قفقاز را از عثمانی پس بگیرد و راه استیلای ایشان را به سواحل بحر خزر ببندد این دو ولایات هم در سال 1147 پس از آنکه طهماسب قلی خان شماخی و داغستان را فتح نمود در نتیجه معاهده دیگری به ایران پس داده شد .
    اما راجع به عثمانی ها طهماسب قلی خان بعد از اطمینان از بابت قلع ماده افاغنه غلجایی از راه کوهگیلویه بر امهرمز آمد و در اینجا حسنعلی بیک معیررالممالک از جانب شاه طهماسب به پاداش فتح شیراز تاجی جواهر نشان جهت او و سیصد دست خلعت برای سران سپاهیش آورد . طهماسب قلی خان به عنوان تشکر پسر خود رضا قلی میرزا را پیش شاه به اصفهان فرستاد و تقاضا کرد که یکی از دختران شاه سلطان حسین را به عقد او درآورد و نیابت سلطنت خراسان را به رضا قلی میرزا واگذارد .
    در دزفول محمد خان بلوچ که از جانب اشرف به سفارت پیش عثمانی ها رفته بود به خمت رسید و نوشته ها و پیغامهایی را که برای اشرف داشت به عرض رساند و به پاس این خدمت به حکومت کهگیلویه منصوب شد .
    در خرم آباد معیر الممالک از شاه طهماسب فرمان نیابت سلطنت خراسان را برای طهماسبی خان آورد و امر شد که به نام او در این سرزمین سکه بزنند .
    در بروجرد طهماسبی خان که رضا قلی خان شاملو را برای مطالبه تخلیه ایران از عثمانی ها به سفارت به استانبول فرستاد .
    در بروجرد طهماسب قلی خان که رضا قلی خان شاملو را برای مطالبه تخلیه ایران از عثمانی ها به سفارت به استانبول فرستاده بود خبر شد که عثمانی ها به درخواست او جواب مطلوب نمی دهند به همین علت بدون فوت وقت بر سپاهیان ترک تاخت و نهاوند وهمدان را ا ایشان گرفت و به این ترتیب ولایات غربی را از وجود آنان مصفی ساخت چه بقیه لشکر عثمانی از لرستان و کردستان به بغداد گریختند . تنها در کرمانشاه یکی از سرداران طهماسب قلی خان شکست خورد ولی پس از رسیدن او کرمانشاه نیز به سهولت مسخر گردید .

    نام: nader_shah.jpg نمایش: 1413 اندازه: 37.5 کیلو بایت


    در غره محرم 1143 طهماسب قلی خان عازم آذربایجان شد و پس از فتح ساوجبلاغ و مراغه و دهخوارقان و شکست سپاه عثمانی در 27 محرم به تبریز وارد شد و به محاصره ایروان رفت ولی در آنجا شنید که افاغنه ابدالی به مشهد هجوم آورده اند به همین سبب کار روابط با عثمانی را نیمه تمام گذاشته و به یاری پسر دوازده ساله اش را قلی میرزا حکمران مشهد به آن سمت شتافت .
    پس از حرکت طهماسب قلی خان به مشرق شاه طهماسب به این عنوان که استقلال کامل در امور ایران غربی پس از واگذاری مشرق به طهماسب قلی خان با خود اوست د جمادی الاولی 1143 از اصفهان با 18000 سپاهی به تبریز آمد و در نزدیکی ایروان شکست سختی به عثمانی ها داد و در یک جنگ قریب به 9000 تن از ایشان را کشت و ایروان را محاصره نمود . عثمانی ها برای منصرف کردن شاه علی پاشا سر عسکر حدود ایروان و احمد پاشا حاکم بغداد را به تسخیر عراق عجم گه در این تاریخ بی سرپرست بود فرستادند .
    شاه طهماسب به سرعت خود را به همدان رساند و در قریه کرد خان با سپاه ترک روبرو شد . احمد پاشا مدتی سر شاه را به مذاکرات صلح گرم نمود بعد غفلتا بر اردوی ایران برد و شاه سردار او محمد خان بلوچ شکست بزرگی خوردند . احمد پاشا کرمانشاه و همدان را گرفت و علی پاشا مراغه و تبریز را و شاه طهماسب به اصفهان گریخت .
    احمد پاشا که از طهماسب قلی خان وحشت داشت فورا زا در صلح در آمد و در نتیجه در بغداد معاهده ای بین او و شاه طهماسب منعقد شد و شاه طهماسب حاضر شد که به حفظ تبریز و اردلان و لرستان وهمدان و کرمانشاه ولایات آنطرف ارس یعنی گنجه و تفلیس و ایروان و نخجوان و داغستان را به عثمانی واگذارد ولی ابدا راجع به پس گرفتن اسرای ایرانی صحبتی نکرد و ایشان همچنان در چنگ ترکها ماندند .


    عزل شاه طهماسب در 1145

    طهماسب قلی خان پس از ورود به مشهد ابتدا اللهیار خان ابدالی را که از دست شورشیان هرات گریخته بود از مشهد روانه تسخیر هرات نمود و خدو پس از اقامه مراسم عروسی رضا قلی میرزا با فاطمه سلطان بیگم خواهر شاه طهماسب به یاری برادر خویش ابراهیم خان ظهیر الدوله که مشغول دفع تراکمه حدود تجن بود به آن سمت رفت و بعد از تحصیل فیروزی به مشهد برگشت .
    حسین غلجایی برادر محمود افغان در غیاب طهماسب قلی خان از خراسان به معاونت حاکم فراه اللهیار خان را از هرات رانده و تا نزدیک مشهد تاخته و ابراهیم خان ظهیر الدوله را شکست داده بود .
    طهماسب قلی خان از رمضان 1143 تا رمضان 1144 افغانستان غربی را آرام نمود و هرات را ابتدا به اللهیار خان و پس از عصیان او به دیگری سپرد و در حین همین جنگ هرات بود که معیر الممالک متن معاهده شاه طهماسب را با احمد پاشا پیش او آورد .
    طهماسب قلی خان از شدت خشم آن را امضا نمود و به توسط سفیر عثمانی که در اردو بود به بابعالی پیغام داد که یا تمامی ولایات ایران را رد نمائید یا آماده جنگ باشید و خود نیز پس از فتح هرات راه بغداد را پیش گرفت .
    طهماسب قلی خان بعد از آنکه به تمام ولایات ایران لغو بودن معاهده شاه را با عثمانی اطلاع داد و مسئله مستخلص نشدن اسرای ایرانی را با آب و تاب تمام تقبیح نمود . با وجود اصراری که شاه در حرکت مستقیم او به سمت بغداد داشت ابتدا به اصفهان آمد و پس از مطمئن کردن خاطر او شاه طهماسب را در همان موقعی که عازم عراق عرب بود ، به سان سپاه دعوت نمود و از شاه با نهایت کوچکی پذیرایی کرد و به ارکان دولت او خلعتهایی نفیس بخشید . شاه به خواهش طهماسب قلی خان شب را نیز در اردو ماند و دست به باده گساری و مستی زد . طهماسب قلی خان تمام این اعمال را به چشم ارکانی که قبلاً به خلعت و نواخت او سرافراز شده بودند کشید و به این بهانه که چنین کسی دیگر لیاقت سلطنت ندارد ، شاه طهماسب دوم را در پنجم ربیع الاول 1145 از سلطنت خلع کرد و طفل شیرخوارش عباس میرزا را که شاه عباس سوم باشد ، نامزد پادشاهی نمود . طهماسب قلی خان شاه طهماسب را به عنوان حبس به مشهد پیش رضا قلی میرزا و شاه عباس سوم را هم به قزوین فرستاد و خود با مقام نیابت سلطنت کل ایران به تنبیه بختیاری ها رفت و چون از آن غائله خلاص یافت عزیمت کرمانشاه کرد .

    نام: Nadir_Shah.jpg نمایش: 2629 اندازه: 129.0 کیلو بایت



    قتل عثمان پاشا و فتح لشکر ایران در 1146

    طهماسب قلی خان در 22 ربیع الثانی 1146 از همدان عازم عراق عرب شد و در لب آب دیاله بیست هزار نفر سپاه عثمانی را که در آنجا مقیم بودند ، مغلوب و پراکنده ساخت و با این که در این جا شنید که محمد خان بلوچ حاکم کهکیلویه و خوزستان طغیان کرده ، به آن اعتنایی نمود و راه کرکوک را پیش گرفت و در قریه لیلان سه فرسنگی کرکوک سپاه توپال عثمان پاشا را شکست داد . سپس به طرف دیاله برگشت تا سپاه خراسان و کرمان و اردلان و کرمانشاه نیز برسند و برای گرفتن بغداد حرکت کنند .
    برگشتن طهماسب قلی خان به طرف دیاله توپال عثمان پاشا را به این خیال انداخت که سردار ایران به علت ضعف عقب نشینی کرده و به همین توهم به عقب او تاخت ولی سپاه او در مقابل لشکریان ایران شکست خوردند و توپال عثمان پاشا را که بر تخت روانی حرکت می کرد ، یکی از سپاهیان ایرانی شناخته و او را کشت و سر او را پیش طهماسب قلی خان آورد . در نتیجه این فتح بزرگ که در اوایل جمادی الثانی 1146 نصیب سپاه ایران گردید احمد پاشا والی بغداد با طهماسب قلی خان به نام دولت عثمانی صلح کرد و قرار شد که طرفین اسرا را آزاد کنند و حدود دولتین همان حدود ایام سلطنت شاه حسین باشد .
    پس از آن طهماسب قلی خان از اصفهان به آذربایجان آمد و در اردبیل معلوم او شد که پاشایان عثمانی از قبول مصالحه ای که او و احمد پاشا بسته بودند ، استنکاف دارند و دولت عثمانی نیز عبدالله پاشا کوپریلی زاده والی مصر را با لشکری تازه به سمت ایران روانه داشته و اختیار جنگ و صلح را به او داده است .
    عبدالله پاشا از طهماسب قلی خان دو سال برای تخلیه ولایات غربی ایران مهلت خواست . خان افشار بلا تأمل از اردبیل به شروان که تحت تسلط سرخای خان لکزی دست نشانده سلطان عثمانی بود ، تاخت و در 25 ربیع الاول 1147 از نهر کورا گذشته و داخل شماخی شد و سرخای گریخت و از پاشایان مقیم تفلیس و گنجه کمک خواست .
    طهماسب قلی خان افشار سردار معروف خود طهماسب قلی خان جلایر را که از کار فارس و دفع محمد خان بلوچ فارغ شده بود ، به تعقیب سرخای فرستاد و سرخای پس از یکی دو شکست دیگر که از دست سپاهیان ایران یافت به بلاد چرکس گریخت و داغستان به تصرف درآمد و خان افشار از همانجا طهماسب قلی خان جلایر را به سرداری قندهار فرستاد ، خود به گنجه رفت و صفی خان بغایری را هم به محاصره تفلیس فرستاد . سرانجام پس از این که طهماسب قلی خان پادشاه عاصی گرجستان را سرکوب کرد و شورشیان داغستان را نیز بر سر جای خود نشاند ، در تمام این نقاط مأمورینی را از طرف خود گماشت و در هشتم رمضان 1148 به ساحل ارس آمد و در صحرای موقان اردو زد .


    تاجگذاری نادر و انقراض سلسله صفوی

    پس از رسیدن به این محل طهماسب قلی خان از عموم بلاد ایران اعیان و کدخدایان و قضات و ریش سفیدان را به اردو خواست و مأمورین مخصوصی برای فرستادن اجباری ایشان روانه داشت و حکم شد که همه در 15 بهمن در صحرای موقان گرد آیند و منظور او از این اجتماع به تصویب رساندن سلطنت خود بود .
    طهماسب قلی خان با سران سپاه خود و جمیع افراد اردو و علی پاشا مدافع سابق گنجه و ایلچی دولت عثمانی و نمایندگانی که از بلاد ایران آمده بودند ، روزی مجلس جشنی فراهم ساخت و ابتدا برای نمودن اقتدار و سیاست خود یکی دو تن از اتباع خود را به بهانه ای کشت . سپس در امر سلطنت آغاز سخن کرد و شرایطی را برای سلطنت خود تعیین کرد و آن را به تصویب و تصدیق نمایندگان بلاد ایران رساند . در 24 شوال 1148 یعنی 12 روز مانده به نوروز تاج سلطنت بر سر گذاشت و نادر شاه خوانده شد و سلسله صفویه به عزل شاه عباس سوم به کلی برافتاد .
    نادر شاه پس از جلوس رضاقلی میرزا را به معاونت طهماسب قلی خان جلایر به ایالت خراسان و برادر خود ابراهیم خان ظهیر الدوله را به حکومت آذربایجان منصوب نمود و ولایات دیگر را هم هر کدام به سرداری سپرد .


    فتح بحرین و تنبیه بختیاری ها در 1148

    از جمله کسانی که بعد از ختم مجلس موقان به مأموریت سابق خود برگشتند ، محد تقی خان بیکلربیگیفارس بود که برای فتح بحرین که در زمان شاه سلطان حسین به دس جمعی از اعراب افتاده بود ، دستور یافت . محمد خان به علت نفاقی که مابین اعراب ساکن بحرین وجود داشت به سهولت بر آنجا دست یافت . نادر شاه پس از ختم مجلس موقان برای تنبیه ایل بختیاری که پیوسته در سرکشی بودند به اصفهان آمد و به یاری سپاهیان اصفهان و کوهگیلویه بر علیمراد چهار لنگ سرکرده این طایفه،غالب و مسلط گردید و پس از یک ماه زد و خورد در کوههای بختیاری در جمادی الاخری 1148 به اصفهان برگشت و چند تن از سرداران خود را با توپخانه و استعداد کامل به بلوچستان فرستاد و خود نیز به تهیه و سفر قندهار مشغول شد .

  2. محاصره و فتح قندهار
    نادر شاه بعد از آنکه از جانب نواحی شمال و مغرب ایران آوده خاطر شد ، به سمت مشرق متوجه شد و در ابتدا به فکر برانداختن قندهار که گورکانیان هند نیز از آنجا پیوسته در خاک ایران تحریکات می کردند ، افتاد و این شهر در این تاریخ در دست حسین غلجایی برادر محمود افغان بود .
    پس از رسیدن نادر به پای حصار قندهار چون دانست که گشودن آن جا به حمله میسر نیست تصمیم گرفت که با طول دادن محاصره محصورین را از پای در آورد . به همین نیت در مقابل قندهار شهری تازه به نام نادرآباد ساخت و مراوده قندهار را با خارج قطع نمود و تا یک سال آن جا را در حصار داشت . عاقبت دید که افاغنه به واسطه داشتن آذوقه کافی هنوز می توانند تا مدتی مقاومت کنند . این بود که حکم به حمله داد و بختیاری های همراه نادر یکی از برجهای شهر را به حمله گرفتند و قندهار در 23 ذی الحجه 1150 از پا درآمد .

    لشکرکشی به هند

    مقارن حرکت نادر به عزم فتح هند سلطنت هند شمال غربی و دهلی در دست محمد شاه از سلاطین گورکانی هند بود و او که در 1131 به جای فرخ سیر به سلطنت نشست ، مردی عیاش و شهوتران بود و دربارش از مردم خائن و بیکاره پر بود . نادر از زمان فتح اصفهان تا این تاریخ چند بار سفیرانی به هند فرستاده و از محمد شاه تجدید روابط حسنه سابق و جلوگیری از ورود افاغنه غلجایی را به خاک هند خواستار شده بود و هر بار جوابهای نامطلوبی از محمد شاه شنیده بود . در اوایل سال 1151 چون نادر از برنگشتن یفیر خود متغیر بود ، فرمانی مؤکد به دهلی پیش او فرستاد که به عجله به ایران برگردد و خود به فتح غزنین و کابل و پسرش نصرالله میرزا به تصرف شمال افغانستان حرکت کردند و نادر پس از تسخیر این نقاط و هفت ماه اقامت در کابل به سمت جلال آباد حرکت کرد و پس از تسخیر معابد هند شمال غربی در رمضان داخل جلگه پنجاب شد و در پیشاورد بود که خبر قتل برادرش ابراهیم خان ظهیرالدوله به دست لزکی های داغستان به او رسید . نادر اصلاخ خان قرخلو را به جای او و صفی خان بغایری را به سرداری داغستان و به سمت دهلی پیش راند .

    برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام:  Sind_silver_rupeeunder_the_Afsharid_Shahs_of_Iran_18th_century.jpg
مشاهده: 881
حجم:  181.0 کیلو بایت

    جنگ کرنال در 15 ذی القعده 1511
    بعد از عبور از سند و فتح لاهور ، نادر مراسله ای ب محمد شاه نوشت و پس از یادآوری همجنسی خاندان افشار با خاندان بابر ، سفر خود را به هند برای تنبیه بدخواهانی قلمداد نمود که شاه را به این طرز معامله وادار نموده بودند .
    در محل سرهند نادر شنید که محمد شاه با 3000000 جنگی و 2000 زنجیر فیل و 2000 عراده توپ از محل دهلی حرکت کرده و به محل کرنال واقع در ساحل نهر جمنا و بیست فرسنگی شمال دهلی آمده است .
    در 15 ذی القعده نادر به سهولت لشکریان بی شمار محمد شاه را به قدرت تفنگچیان ماهر خود در جلگه کرنال از پای درآورد . نادر در 9 ذی الحجه وارد دهلی شد و از رطف پادشاه گورکانیانبه نهایت استقبال شد . نادر در مجلس مهمانی سلطنت هند را به محمد شاه واگذاشت و محمد شاه هم جمیع نفایس و خزائن اجدادی را نثار مقدم شاه ایران کرد .
    قیمت نفایسی را که نادر از هند به دست آورده از 000، 500، 87 لیره انگلیسی تا 000،000، 30 لیره تخمین زده اند و از آن جمله بوده است تخت طاووس و قطعه الماس معروف کوه نور . نادر به تمام سران سپاه خود و امرای هند انعامهای لایق داد و مالیات سه ساله ایران را بخشید و به دست خود تاج سلطنت را به سر محمد شاه گذاشت و محمدشاه هم ممالک طرف غرب سند یعنی غزنین و کابل و قسمتی از پنجاب را به نادر واگذاشت و پادشاه ایران پس از 57 روز اقامت در دهلی در 7 صفر 1152 به طرف سند حرکت نمود .

    تغییر مزاج نادر و قتل او
    با تمام خدماتی که نادر به ایران کرده و اسم و اعتباری که جهت این کشور تحصیل نموده بود ، ایرانیان از همان ابتدا با او صفایی نداشتند . یکی به علت اصرار نادر در برانداختن مذهب شیعه و ترویج تسنن و دیگری به سبب سعی نادر در محو نام و نشان صفویه و واداشتن مردم ایران در فراموش کردن آن خاندان و از یاد بردن آثار خیر ایشان .
    به این دلایل و از انجایی که نادر مردی سخت کوش و بی رحم بود و از عمال و محصلین او نیز ظلم و تعدی فوق العاده سر می زد ، هیچ کس به میل دل طالب دوام دولت او نبود . این پادشاه که در ابتدا کریم و بخشنده بود پس از غارت دهلی و آوردن غنایم هند دستخوش لئامت طبع و مال دوستی و خرده گیری گردید ، مالیات سه ساله را که بخشیده بود به سختی مطالبه کرد و هر چه به دست می آورد به قلعه کلات می فرستاد . مخصوصاً در سه چهار سال آخر سلطنت در وصول مالیاتهای بی قاعده و اخذ عمل و تحمیل جرایم از او و کارکنانش صدمات بسیاری به مردم ایران رسید . به دلیل این تغییر رفتارها و جنون نادر و از به دلیل تصمیم او مبنی بر از پا درآوردن سران قزلباش ، قزلباشیان در شب یکشنبه یازدهم جمادی الاخری 1160 در فتح آباد خبوشان داخل سراپرده نادری شده او را کشتند و از شر خیالات سوء او رستند .

    سلطنت علی شاه و ابراهیم شاه و شاهرخ
    پس از انتشار خبر قتل نادر ، افاغنه و ازبکان که به خان افشار تکیه داشتند و از ایرانیان سخت بیمناک بودند ، اردوی نادری را غارت کرده و به سرکردگی احمد خان ابدالی به قندهار گریختند و افشاریه واقعه را به اطلاع علیقلی خان برادرزاده نادر که در این ایام در هرات بود ، رساندند . علی قلی خان به عجله به مشهد آمد و یکی از غلامان خود را به تصرف کلات و ضبط خزاین نادر فرستاد . سپس بر جمیع شاهزادگان خاندان خود دست یافت و رضاقلی میرزای نابینا و نصرالله میرزا و سایر شاهزادگان را به غیر از شاهرخ میرزا پسر رضا قلی میرزا همگی کشت .
    علی قلی خان در 27 جمادی الاخری سال 1160 در مشد به لقب علی شاه و عادل شاه به جای عموی خود جلوس کرد و دست به بذالی و اسراف و عیاشی گذاشت و برادر کوچکتر خود ابراهیم خان را سردار عراق و مأمور اصفهان کرد و میرسید محمد دخترزاده شاه سلیمان صفوی را هم به صدارت تولیت آستانه قدس رضوی برگزید .
    ابراهیم خان سال بعد در اصفهان خود را ابراهیم شاه خواند و مدعی برادر شد و در جنگی که در خاک زنجان بین این دو برادر درگرفت ، علی شاه دستگیر شد و به حکم برادر کور گردید . ابراهیم شاه پس از این توفیق شاهرخ را از خراسان واست تا سلطنت را به نام او گرداند . مردم مشهد این دعوت را حیله دانستند و خود شاهرخ را در نهم شوال 1061 در مشهد پادشاه خواندند . ابارهیم شاه در 17 ذی الحجه همین سال در عراق نام سلطنت بر خود گذاشت و مهیای دفع شاهرخ شد . در سال 1162 در قم به دست هواخواهان شاهرخ کور شد و دیگر از شاهزادگان نادری رقیبی برای شاهرخ باقی نماند . اما میرسید محمد شاهرخ را دستگیر و نابینا نمود و خود به نام شاه سلیمان ثانی درمشهد به پادشاهی نشست . مردم مشهد این شاه سلیمان را نیز پس از 40 روز کور کردند و باز شاهرخ نابینا را بر خود سلطان شناختند و شاهرخ در همین حال در مشهد اسمی از سلطنت داشت تا این که در سال 1210 وفات یافت و پسرش نادر میرزا جای او را گرفت و فتحعلی شاه این نادر میرزا را در سال 1218 از خراسان برانداخت و سلسله افشاریه به کلی منقرض شد.